امیر بهدادامیر بهداد، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

...امیر بهداد فرزندی بی نظیر...

آخرین روز آبان91

  بهداد جونی ام سلام صبح پائیزی و بارونی شما به خیر و شادی   یه چند روزی هست که هوا سرد شده و بارندگی ها شروع شده. سه شنبه سی ام آبان نود و یک هست. این ماه دومین ماه آبانی بود که سپری کردی و ماه آروم و خوبی بود. امیدوارم که این چهار ماه باقی مونده از روزهای سرد پائیزی و زمستونی رو هم به خوبی و صحت و سلامت سپری کنی که دیگه عید که بشه شدی هیجده ماهه و دیگه از آب و گل در اومدی و کلی جون گرفتی. این روزها خیلی هوا سرد شده و از دیشب که همین جور داره بارون میاد پیش بینی کردند که برودت هوا به سیزده درجه کاهش پیدا خواهد کرد. تمام فکرم این شده که این چند روز سرد رو هم به سلامتی به پا...
30 آبان 1391

گزارش دوازده ماهگی

    دلبرکم . نازنازکم. بهدادم روزهای یکسال و سه هفتگیت رو داری میگذرونی. الان یکسال و بیست و دو روزت هست. شیرینی، جذابی، دوست داشتنی و عزیزی. تمام مدت داری حرف می زنی  ولغت ها رو تکرار می کنی. عاشق بازی و شادی هستی. از با ما بودن لذت میبری. عاشق بابایی هستی . خودم رو نمیدونم اینو باید از بابا بپرسم که ببینم آیا این حس و در وجود و نگاه تو می بینه؟ یعنی میشه نباشه؟؟ اصلا به نظرت سوال داره.؟ نمیدونی که چقدر برام عزیزی. یکی از مامانا برام پغام گذاشته بود که چه پسر شیرینی داری. منم در جوابش نوشتم که اوهووووووم اینقدر شیرینه که نگو از همه شیرینی های دنیا خوشمزه تر و شیرین تری. منم که عاشق کیک و شیرینی . میمیرم برا...
29 آبان 1391

چه رویایی...

  چه رویایی... چه زیباست که تو تنها نیاز من باشی و چه عاشقانه است که تو تنها آرزویم باشی و چه رؤیایی است این لحظه های ناب عاشقی و من این همه زیبایی عاشقانه و رؤیایی را با فقط تو حس می کنم! ...
27 آبان 1391

تناولات دوازده ماهگی

  بهداد جونی اولین خوردنیهایی که تو دوازده ماهگی میل فرمودین رو به اطلاعتون می رسونم اولین آبگوشت عمرت یک سال و هشت روزگی ا ولین آناناس یک سال و پانزده روزگی اولین خرمالوی عمرت رو در یک سال و هفده روزگی تست کردی اولین کیوی رو هم در یک سال و هفده روزگی میل فرمودین. نوش جانتان سرورم گوارای وجودتان ...
25 آبان 1391

اندر احوالات دوازده ماهگی

    سلام بهدادم گل قشنگم . دهه اول دوازده ماهیگیت رو داری پشت سر میگذاری. بیشتر روزها قبل از ظهر سوار کالسکه می کنمت و می برمت بیرون که یه هوایی بخوری . هوای این روزای اینجا آفتابیه و از برف و بارون خبری نیست . حتی هوا خیلی سرد هم نشده. معمولیه. تا ساعت یک و دو ظهر هوا افتابی و گرمه اما عصر به بعد هوا ابری میشه و خنک و یه بادی میاد. از ترسم قبل از ظهر می برمت بیرون که مبادا باد نخوری و طوریت نشه. به امید خدا این پائیز و زمستون رو هم که پشت سر بگذاریم و شما رو درست و حسابی بپوشونم تا سرما نخوری دیگه برای سال بعد از آب و گل در اومدی و برای خودت مردی شدی.     وقتی که بیرون می ریم خیلی...
21 آبان 1391

عطر تنت بوی گله

  سلام نخوچی من الهی قربونت بشم من که اینقدر تو ماهی. چی بگم از خوبیات؟ از مهربونیات؟ از شیرین کاریات؟ آخ که اینقدر شیرین و دوست داشتنی شدی که آدم میخواد بگیره تو بغلش له ات کنه و بخوره و درست قورتت بده. آی دوست دارم آبلمبوت کنم آی دوست دارم. نه نترس به خدا ما از قبیله آدم خورا نیستم . اما کارای قشنگت ما رو وادار می کنه که واقعا له ات کنیم و تو بغلمون فشارت بدیم و از به آغوش کشیدنت لذت ببریم. همیشه گفتن که بچه بوی مادر و می فهمه و می شناسش و توی بغل مادر آرامش میگیره. حالا منم میخوام بگم که کی گفته فقط بچه بوی مادرو میشناسه؟ خوب پدر و مادر هم بوی بچه شون رو میشناسن. بهدادی ما بوی گل میده.  هر وقت که بغلت می کن...
19 آبان 1391

فک و فامیله ما داریم؟

سلام فندق جان من. صبح عالی به خیر و شادی چند وقت بود که ایمیل مو چک نکرده بودم. دوستای گلم یک عالم مطالب علمی و خوب و شنیدنی برام فرستادن. حالا میخوام یه موضوع توی وبت بگذارم به نام زنگ تفریح که هر چی مطلب خنده دار و جالب داشتم و به دستم رسید برات بگذارم . این جوری یه تنوع هم هست و امیدوارم که بعدا ها وقتی که تو هم می خونی بخندی و شاد بشی. این جور مطالب حال و هوای آدم و عوض می کنه. خوندنش جدای از خنده و شوخی خالی از فایده هم نیست. مثل خوندن این متن. برو به ادامه مطلب و بخون. فک و فامیله که ما داریم؟   وقت خواب : بابام : گوشی رو کجا گذاشتی ؟ مامانم : بالا سرت ! بابام : چرا بالا سر خودت ن...
18 آبان 1391